استاد ماهر( دکتر قلب من ) p [44]
ب(بادیگارد):قربان؟
سارا:بله؟
ب:قربان کیم اومده اینجا ..
سارا از جاش بلند شد :
چی گفتی؟گفتی کی اومده؟
ب:یکی اومده میگه کیم هست .
سارا:تنهاست؟
ب:بله
سارا به جک یه نگاهی کرد و سریع از جاش بلند شد و رفت بیرون:
گفتی کجاست؟
ب:بیرون منتظره نزاشتیم بیاد تو
سارا:همه نیروهارو به حالت اماده باش قرار بده مطمئنا تنها نیومده ، اصلحه منم بیار ، جک همه نیرو هارو سر جاهاشون مستقر کن و ببین دیگه کی همراهش اومده ، تک تیر اندازهارم محض احتیاط اطراف عمارت بزار تا دست به کاری نزنه ..
جک:بله*رفت*
سارا:بیارینش داخل ..
جین:/
همه این اتفاقاتی که داره برای اعضا میوفته همش بخاطر منه .. به تهیونگ گفتم اونم میگه اتفاقی که برای من افتاده بخاطر عمل پدرش بوده که روی پدر هیونجین انجامش داده بود و بخاطر من نیست .. ولی من احساس گناه دارم که این اتفاقاتی که افتاده همش و همش بخاطر منه و اگه اون روز لعنتی نمیومدم که شوگا رو پیدا کنم ..
تصمیم گرفتم بیام و با سارا معامله بکنم تا دست از سر همه دوستام برداره .. حتی اگه بخواد کل مال و اموالمم بهش میدم یا حتی خودمو ..
رفتم جلو در خونش ، نامجون برام ادرسشو پیدا کرده بود ..
خواستم برم که
ب ۱:امرتون؟
جین:میخوام سارا رو ببینم ..
ب ۲:تو کی هستی؟
جین:من کیمم ، کیم سوکجین به رئیستون بگو کیم اومده خودش میشنایه ..
ب ۱ به ب ۲(همون بادیگاردا) نگاه کرد
ب۱:همینجا بمون ..
*بعد همون اتفاقا* ..
ب۲:برو داخل ..
جین بدون حرفی رفت داخل محوطه ، واو عجب خونه ای داره ..
سارا:بههههه جناب کیم ، از اینورا؟
جین:اومدم کع ..
...
ببخشید این دو روز کلا مهمون داشتیم .
حالا اگه بگم بازم زیاد میزارم مهمون میاد😂
...
۱۴۰۲/۱/۱۰
سارا:بله؟
ب:قربان کیم اومده اینجا ..
سارا از جاش بلند شد :
چی گفتی؟گفتی کی اومده؟
ب:یکی اومده میگه کیم هست .
سارا:تنهاست؟
ب:بله
سارا به جک یه نگاهی کرد و سریع از جاش بلند شد و رفت بیرون:
گفتی کجاست؟
ب:بیرون منتظره نزاشتیم بیاد تو
سارا:همه نیروهارو به حالت اماده باش قرار بده مطمئنا تنها نیومده ، اصلحه منم بیار ، جک همه نیرو هارو سر جاهاشون مستقر کن و ببین دیگه کی همراهش اومده ، تک تیر اندازهارم محض احتیاط اطراف عمارت بزار تا دست به کاری نزنه ..
جک:بله*رفت*
سارا:بیارینش داخل ..
جین:/
همه این اتفاقاتی که داره برای اعضا میوفته همش بخاطر منه .. به تهیونگ گفتم اونم میگه اتفاقی که برای من افتاده بخاطر عمل پدرش بوده که روی پدر هیونجین انجامش داده بود و بخاطر من نیست .. ولی من احساس گناه دارم که این اتفاقاتی که افتاده همش و همش بخاطر منه و اگه اون روز لعنتی نمیومدم که شوگا رو پیدا کنم ..
تصمیم گرفتم بیام و با سارا معامله بکنم تا دست از سر همه دوستام برداره .. حتی اگه بخواد کل مال و اموالمم بهش میدم یا حتی خودمو ..
رفتم جلو در خونش ، نامجون برام ادرسشو پیدا کرده بود ..
خواستم برم که
ب ۱:امرتون؟
جین:میخوام سارا رو ببینم ..
ب ۲:تو کی هستی؟
جین:من کیمم ، کیم سوکجین به رئیستون بگو کیم اومده خودش میشنایه ..
ب ۱ به ب ۲(همون بادیگاردا) نگاه کرد
ب۱:همینجا بمون ..
*بعد همون اتفاقا* ..
ب۲:برو داخل ..
جین بدون حرفی رفت داخل محوطه ، واو عجب خونه ای داره ..
سارا:بههههه جناب کیم ، از اینورا؟
جین:اومدم کع ..
...
ببخشید این دو روز کلا مهمون داشتیم .
حالا اگه بگم بازم زیاد میزارم مهمون میاد😂
...
۱۴۰۲/۱/۱۰
۲۷.۱k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.